Friday, January 09, 2009

مرز سرخ

بيژن نيابتی bijanniabati@hotmail.com
21 دیماه 1387
مرز سرخ

امروز چهاردهمین روز کشتار سیستماتیک در غزه است . عطش قاتلان بالفعل حاکم بر دولت حرامزاده را چیزی جز خون تازه کودکان فلسطینی سیراب نمی کند . ده ده که نه ، صد صد زن و کودک بی گناه در " گتوی غزه " با آتش بی امان بازماندگان ! " گتوی ورشو " به خاک و خون غلطیده اند و جهان متمدن ! همچنان نظاره می کند .

آخر مردم فلسطین مجرمند ! بخاطر آنکه درست شصت سال است که با سماجتی غیر متمدنانه ! تسلیم نظم نوین جهانی، چه نظم پسا جنگ دومی و چه نظم پسا جنگ سومی نشده اند و حاضر به واگذاری خانه و خاک خود به دشمن اشغالگر نیستند . آنان مجرمند ! چرا که به ندای دمکراسی جرج دبلیو بوش پاسخ مثبت داده و در یک انتخابات دمکراتیک به جنبش ارتجاعی حماس رای داده اند .

آنها مجرمند و مجازاتی ابدی آنان را شایسته است ، چرا که با مقاومت بی امانشان در مقابل یک قوم دست سازی شده دروغین ، ماسک " قربانی " را از چهره " جلاد " به کناری افکنده اند و ستاره داوود را به جایگاه واقعی خود در کنار و در بالای صلیب شکسته باز گردانده اند . آری جرم اصلی و نابحشودنی فلسطینیها از قضا همین است . براستی امروز چهره و رفتار این دولت نژاد پرست بیشتر خود " نازی ها " را تداعی میکند یا قربانیانشان را ؟ اگر این دستاورد واقعی باشد که هست پس جرم ! فلسطین هم به همان اندازه سنگین و نابخشودنی است . هم ان جرم و هم این مقاومت مبارکشان باد.

آنچه که بر مردم فلسطین رفته است و همچنان می رود اینبار موضوع سخن من نیست . مواضعم هم در این را بطه دیگر راز پنهانی برای دوست و دشمن نیست . بر آن هم نبوده و نیستم که با هر فاجعه ای اینچنین که دیگر به سنت و قاعده تبدیل گردیده و تا روزی هم که این رژیم آپارتاید حیات دارد بی تردید ادامه خواهد داشت به میدان آمده و فریاد محکومیت ظالم و همدردی با مظلوم سرکنم و بعد هم با خیالی آسوده و با رضایت نفسی تهوع آور از اینکه مسئولیتم را در حد خود بجای آورده ام دوباره به زندگی بی غمم بازگردم ! نه نه شغل ! من این نیست . شایسته من آنست که همچون همیشه و بی هیچ مصلحت جویی و تعارف سیاسی تمامی حرف را بر زبان آرم . اگر چه چندان با عقل تاجرمآب هم خوانایی نداشته باشد .

دغدغه من اما گرایش خطرناکی است که آرام آرام می رود تا جای خود را در میان بخشی از اپوزیسیون رادیکال رژیم " جمهوری اسلامی " نسبت به مسئله فلسطین و در تقابل عکس العملی با ایدئولوژی ارتجاعی جنبش حماس باز نماید . گرایشی که بدلایل قابل فهم از سکوت در مقابل جنایات نفرت انگیز ایالات متحده در عراق و افغانستان و دیگر نقاط جهان آغاز کرده و در تداوم خود در یک موضعگیری تماما مبتنی بر تعادل قوای صرف سیاسی ، به همسویی با مواضع و تبلیغات سراپا دروغ " سرمایه جنایتکار یهود" در رابطه با معضل فلسطین رسیده است . این همسویی در پروسه رشد خود می تواند که به مرز سرخ همکاری با شیطان نیز نزدیک گردد .

بدیهی است که منظورم مواضع منزجرکننده منتشره در سایت فارسی وزارت خارجه اسرائیل نیست . ازاتفاق روانه شدن لمپنهای بی مایه ای که ازتعداد انگشتان یک دست هم تجاوزنمی کنند ازمیان اپوزیسیون به عمق فاضلابی را که شایسته آنان است ، باید به فال نیک هم گرفت . از کوزه همان برون تراود که در اوست .

سیاست خارجی اسرائیل و لابی مقتدر رسانه ای آن در سطح بین المللی ، مبتنی برکمرنگ کردن قتل عام درغزه هست . آنان که به خوبی برغیرعقلایی بودن انتظار حمایت مستقیم از جنایت آشکارشان وقوف دارند ، تلاش می کنند تا مسئولیت جنایت علیه بشریت را به تساوی میان جلاد و قربانی تقسیم کنند .
عین همین گرایش ضد انقلابی را ما خود در مرحله آغازین مقاومت مسلحانه در ایران شاهد بوده ایم . گرایشی که با سفلگی تمام یا تمامی مسئولیت سرکوب خونین دهه شصت را متوجه مقاومت مسلحانه می کرد و یا در منصفانه ترین ! قضاوت خود مسئولیت مطلق رژیم را با مقاومت مسلحانه تقسیم می کرد. تفاوت میان حماس امروز با مجاهدین آنروز بسیار است . استدلال مورد استفاده در هر دو مورد اما چندان فاصله ای کیفی با هم ندارد !

ایدئولوژی جنبش حماس یک ایدئولوژی ارتجاعی است . اینرا هر دانش آموز مدرسه انقلاب و ترقیخواهی باید که فهم کرده باشد . در اینجا اما در کشاکش قتل عام رذیلانه ای که نه اعضای جنبش حماس که زن و کودک و پیر و جوان فلسطینی را هدف قرار داده است و در میانه میدان جنگی ضد خلقی ، ضد انسانی و ضد اخلاقی که جریان دارد ، تقسیم مسئولیت میان حماس و اسرائیل ، اگر یک بند بازی حقیر در کادر سیاست تعادل قوایی معمول نباشد ، بی تردید یک اشتباه مهلک سیاسی و خالی از هر گونه صبغه انقلابی و انسانی است . اگر در ضدیت با امپریالیسم و صهیونیسم ، بهم ریختن " مرز سرخ " با رژيم برای هیچکس کوچکترین مشروعیتی نداشته و ندارد ، پس عین همین معادله در نقطه مقابل آن نیز صادق است . اگر در ضدیت و مبارزه بی امان با رژيم " جمهوری اسلامی " ، سکوت تاکتیکی در مقابل جنایات آمریکا و اسرائیل هم قابل فهم باشد ، همسویی تبلیغاتی و شاید هم عملی با شیطان به هیچ وجه مشروع نیست . مشروع نیست . مشروع نیست .

انقلاب پیش ازآنکه به شیوه هایش در تصاحب قدرت سیاسی شناخته شود با " ارزش" هایش محک می خورد .

همین ارزشهاست که چریک مسلحی را به صفت انقلابی و پاسدار و سرباز و پلیس مسلح دیگری را به صفت ارتجاع و ضد خلق می شناسد و می شناساند . با حفظ و حراست از همین ارزشها هم هست که دیگر تفاوتی نمی کند که در دست عنصر انقلابی ساز باشد یا سلاح یا قلم ! که هر سه را راه یکی و آماج هم یکی است . چرا که عنصر تعیین کننده و شاخص انقلابی گری نه آن چیزی است که در دستها و بر شانه ها حمل می شود ، بلکه آنست که در مغز و قلب و روح انقلابی خانه گزیده و تبلورش را در کنش و واکنش و تنظیم رابطه هایش با جهان پیرامون و ملاء اجتماعیش می توان به وضوح تشخیص داد .

آنچه که در غزه جریان دارد عرق شرم بر پیشانی هرآنکسی که بهره ای هرچند اندک از انسانیت برده باشد جاری می سازد . من شرمنده ام ! از اینکه در درون میهنم هنوز قصابانی حاکمند که از ساطورهایشان همچنان خون جاری است . من شرمنده ام ! از اینکه در مقابله با شیطان و در غیاب انقلاب پرچم بر زمین اوفتاده را ارتجاع غصب کرده و ما به تماشا نشسته ایم . من شرمنده ام ! بخاطر خونی که از پیکر کودکان غزه بی وقفه جاری است و جهانی که به نظاره نشسته است .

من شرمنده ام !

بيژن نيابتی ، 21 دیماه 1387